تو یکی از روزها تو شهر فرانکفورت بعد از  کلی پیداه روی که یادم نیست دقیقا چند کیلومتر راه رفتم حدودا بعد از ظهر بود که رسیدم  به آدرسی که باید  از رو  جی پی اس پیدا میکردم خونه یک پیر مرد باحال و سهم من که یک اتاق زیر شیرونی ولی تمیز بود ، یادمه خیلی خسته بودم بعد از دوش گرفتن رفتم بخوابم ولی چشمتون روز بد نبینه از اتاق بغلی صدای خر و پوف این صاحبخونه حسابی بلند بود اما از اونجا که میدونستم فردا کلی راه دارم و باید عادت کنم ، به خودم تلقین کردم که صدای جذابی هست 😂😂😂 و نهایتا تونستم استراحت کنم ، تو سفر های بک پکی باید آمادگی همه چیز و داشته باشیم.